بهمن ۰۸، ۱۳۸۷

تغيير نام شركت مخابرات ايران



***
همين جوري!

دی ۲۶، ۱۳۸۷

!صلح، تنها راه نجات فلسطين؛ يا: غزه ما هستيم

پس نوشت!
الان اومدم يه سري به اينجا بزنم، ديدم اي داد بيداد، يه پست براي دل خودم و چهار تا و نصفي خواننده اي كه سالي يك بار ميان اينجا نوشته بودم، آنچنان بهم حمله كردن كه انگار كفر گفتم! پشت دستم رو داغ كرده بودم كه از وقتي متاهل شدم، سياست رو طلاق بدم! ولي باز هم طاقت نياوردم و... لعنت بر دهاني كه بي موقع باز شود...
از ابتداي همين پست رسما اعلام مي كنم (دوستان بسيجي، اطلاعاتي، انتظامي، نظامي، قضايي، لباس شخصي، لباس رسمي و... و كليه برادران و خواهراني كه توان اين رو دارن تا نسل اكسير رو براي هميشه از روي زمين و زمان بردارن) تمام حرفهاي زير رو پس گرفته و قويا اعلام مي كنم كه حماس كه هيچي، فتح و مقاومت و حزب الله و هر گروه ديگه اي كه علاقه داره با اسرائيل مبارزه كنه، مبارزه كنه! اونقدر مبارزه كنه كه يا پيروز بشه يا ... (نه، ايشالا پيروز بشه)
اصلا به من چه، مردم دوست دارن كه بجنگن تا تمام اهالي كشورشون رو از بين ببرن، من ته پيازم يا سر پياز كه توي اين جنگ نابرابر نگران بچه هاي بي دفاع فلسطينم؟ من هم بايد مثل اونهايي كه اين زير كامنت گذاشتن يا تو بالاترين لينك دادن و چيزي نوشتن بشينم و تكه تكه شدن فلسطيني هاي بيچاره رو ببينم و بگم به به، چقدر خوبه كه دارن مبارزه مي كنن و هم ميهن هاشون هم دارن تكه و پاره مي شن. و صبح بلند شم برم سر كار و شب برگردم تو رختخواب گرم و نرم بخوابم و از پاي تلويزيون جنگجويان رو تشويق كنم و هركس حرف از صلح زد رو به باد لعن و نفرين و فحش و تهديد بگيرم!
به من چه كه دخالت كردم. اصلا بيخود عقايد خودم رو توي وبلاگ شخصي خودم نوشتم! فقط متاسفنه طبق يه قانون كه براي خودم دارم، هيچ چيز رو از تو اكسير پاك نمي كنم، فقط روش رو خط زدم تا باعث كدورت بقيه نشه. براي اينكه اين بحث هم طولاني نشه، جواب كامنت ها رو نمي دم و هركي خواست صحبت كنيم، ميل بزنه لطفا. فقط با عرض معذرت چند تا از كامنت هايي كه نويسنده هاش ذكر و يادي از جد و آباد و نسل خودشون كرده بودن رو پاك مي كنم تا خاطر بقيه مكدر نشه. لازم نمي دونم كه درمورد اعتقادات مذهبي و افكار خودم هم چيزي بگم، فكر نكنم به كسي ربطي داشته باشه، چيزي كه بين من و خداي خودم ميگذره.
اين عكس رو هم همينجوري اضافه مي كنم، قصد خاصي ندارم...



سلام. تقريبا بيست روز از آغاز جنگ غزه گذشته. هرچه خواستم در اين باره چيزي ننويسم تا بلكه اين غايله تمام بشه ولي ديدم به اين زودي تمام شدني نيست. نمي دانم واقعا پشت پرده چه مي گذرد. كاملا واضح است كه هيچ كس جنايت هاي اسرائيل را تائيد نمي كند ولي در تائيد رفتار حماس هم نمي شود نظر داد. اسرائيل جنايتكار است، شكي نيست. ولي حماس هم امامزاده نيست.
تنها قرباني اين جنگ، زنان و كودكان بي دفاع فلسطيني هستند كه بي هيچ گناهي از بين مي روند. اسرائيل بدون ترس در حال از بين بردن نسل ياغي هاي فلسطيني است، حماس دارد از جان و مال مردم فلسطين مايه مي گذارد تا قدرتش را حفظ كند و در اين بين چند كشور واقعا از حق دفاع مي كنن و چند كشور هم از مصالح خودشان.
دلم براي زنان و كودكان فلسطيني مي سوزد كه هم بايد در زير بمباران زندگي كنند كه از بين بروند و هم شده اند بازيچه ي دست دولت خودشان و دولتهاي ديگر. جايي كه صدا و سيماي ما با تحريك احساسات بيننده هايش مي خواهد از اين جنگ سو استفاده كند. همانطور كه سالها پيش همين صدا و سيما در بين حيرت و نفرت بيننده هايش صحنه هاي لخت شدن مردي را نشان داد كه با تدوين ناشيانه، يوسفي اشكوري داشت مثلا نگاهش مي كرد. كنفرانس برلين يادتان هست؟ يا جريان لنگه كفشي كه نزديك بود جزو آرم اخبار شود ولي با نامه اي كه خبرنگار به عنوان معذرت نوشت، قضيه منتفي شد. حالا هم سوراخ بدن كودكان فلسطيني، پوست ورآمده ي نوجوانان و دست ها و پاهاي قطع شده فلسطينيان شده وسيله اي براي رسيدن به هدف. در جنگ حلوا خيرات نمي كنند. نقل و نبات هم پخش نمي كنند. در جنگ هم نظامي مي ميرد و هم غير نظامي.
اين بحران هيچ راه حلي جز صلح بين فلسطين و اسرائيل ندارد. تنها راه نجات مردم فلسطين صلح است و لاغير. اگر دولت فلسطين، اگر حماس، اگر نيروي مقاومت غزه واگر كشورهاي دوست و برادر (!) مي خواهند كه مردم بينواي فلسطين زندگي را دوباره شروع كنند، بايد كه براي صلح با اسرائيل پيشقدم شوند. صلح چيز بدي نيست، ترسناك نيست، خفت آور نيست، چيزي از غرور دولتيان را كم نمي كند، بلكه نشان دهنده ي علاقه ي دولتيان به خوشبختي و از سرگيري زندگي عادي مردمشان است.
مگر امام حسن (عليه السلام) براي رسيدن به اهدافش صلح نكرد؟ مگر ايران در برابر عراق قطعنامه 598 را نپذيرفت؟ وقتي صلح مي تواند جلوي فاجعه را بگيرد، چرا كسي حاضر به صلح نيست؟ خدا لعنت كند كساني را كه چوب لاي چرخ صلح فلسطين و اسرائيل مي گذارند.
گفتن تفسيرهايي كه مبلغ و منتشر كننده آن صداي آمريكاست، بيهوده است. اينكه بگوييم فلسطين براي مرگ صدام سه روز عزاي عمومي اعلام كرد، يا يكي از رهبران حماس گفته ما بر اسرائيل پيروز مي شويم همانگونه كه يزيد بر حسين پيروز شد، يا جريان تزريق نكردن خون ايراني ها به مجروحان فلسطيني و... اينها جهت دار كردن قضيه است. يا از آن طرف اگر بگوييم حماس سپر دفاعي ايران در خط مقدم جبهه اسراييل است و يا حرف هاي ديگر، دليل موجهي براي حمايت از نسل كشي غزه نيست.
كافيست حماس سلاح را زمين بگذارد تا اسرائيل در برابر موج تمامي جهان مجبور به اعمال آتش بس شود. تا هنگامي كه حماس چوب در كندوي زنبور مي كند، نتيجه همين خواهد بود. خلع سلاح حماس نه تنها معضل كنوني غزه را حل مي كند، بلكه براي هميشه باعث مي شود كه اسرائيليان و فلسطينيان در كنار هم زندگي كنند. چيزي كه بديهي است اينست كه هيچ كس نمي تواند اسرائيل را از سرزمين موعود بيرون كند، چاره، تنها همزيستي مسالمت آميز اين دو گروه است. اگر خصومت برچيده شود، زندگي به تمامي سرزمين فلسطين باز خواهد گشت.
تنها راه نجات فلسطين، خلع سلاح شبه نظاميان و صلح است. همين و بس.

***
مدتهاست كه يك شعار در كشور مد شده و گويا مروج آن يك شبكه ماهواره اي است. شعار «ما هستيم» بازي جديدي است كه راه افتاده. جالب اينجاست كه در عرض چند روز تمام ديوارهاي شهر پر شد از اين شعار و جالبتر آنكه در عرض چند ساعت تمام اين شعارها پاك مي شود!
ديروز روي يكي از ديوارهاي شهر اين شعار را ديدم كه گويا مخالفان اين طرز تفكر هم خلاقيت به خرج داده و با اضافه كردن كلمه «غزه» در اول جمله، شعار را به: «غزه ما هستيم» تغيير دادند! خواستم صبح عكس بگيرم كه فرصت نشد. شب رفتم و ديدم كه شعار پاك شده. ولي چند كوچه پايين تر اين را ديدم! ببخشيد كه كيفيتش بد شد، نصفه شب بو د وتاريك!


***
به اميد برپايي صلح در تمام دنيا. خوش باشين و التماس دعا

دی ۱۵، ۱۳۸۷

!گل آقا، مادر ابطحي، لطيف... همه رفتن

سلام. خوبين؟
عجيبه، چند روزه كه حالم گرفته است، مي دونم چرا، ولي نمي دونم چرا زمان نمي گذره تا نتيجه اش مشخص بشه و حالم درست بشه...
***
گل آقا براي بار چندم بسته شد. اينم يه ضد حال ديگه. هرچند از وقتي به شكل جديد منتشر مي شد، خيلي به دلم ننشسته بود، ولي باز هم برام يادآور همون گل آقاي دوران نوجواني ام بود. حق داره گلنسا، كار كردن تو اين دوره و زمونه بدون حرص خوردن و خون به جگر شدن، خيلي سخته. خدا كنه دوباره گل آقا برگرده...
***
تسليت مجدد به آقاي ابطحي براي فوت مادرشون. خدا رحمتشون كنه. فوت مادرشون دليلي شد كه دوباره ايشون رو ملاقات كنيم. چيز جالبي كه تو مجلس ختم مادر آقاي ابطحي ديدم اين بود كه نه خبري از پرده نويسي هاي رايج كه الان مد شده بود و نه خبري از كاغذهاي رنگ و وارنگي كه به اسم اعلاميه و تراكت، مردم اسم خودشون رو به رخ صاحب عزا مي كشن! خيلي عجيب بود و در عين حال خيلي خوشم اومد. شايد خود صاحبان عزا اجازه نداده بودن كسي اين اسراف رو انجام بده.
***
تو هفته اي كه گذشت يكي از اقوام دورمون فوت كرد. شايد خيلي ها بشناسنش. شايد نوشته هاش رو تو نشريات ورزشي خونده بودن، يا توي برنامه هاي تلويزيوني مربوط به كشتي خودش رو ديده بودين. مرحوم منوچهر لطيف. يكي از اساتيد كشتي و يكي از پيشكشوت هاي كشتي نويسي در ايران. خدا رحمتش كنه. خيلي مرد نازنيني بود. تازه فهميده بوديم كه سرطان داره ولي انگار نه انگار كه اين مرد مريضه. آنچنان شوخ و شنگ بود كه كسي نمي تونست رفتنش رو باور كنه. منوچهر لطيف سالهاي سال يك ستون ثابت تو كيهان ورزش داشت كه از كشتي مي نوشت، فكر مي كنم اسم ستونش پيچپيچك بود. آرشيو كامل كيهان ورزشي رو داشت، طوري كه بارها از موسسه كيهان بهش پيشنهاد داده بودن تا به قيمت بالا اين آرشيو رو ازش بخرن ولي حاضر نشده بود. يه خاطره ازش دارم كه هنوز جلوي چشممه. بچه كه بودم خونه ي يكي از اقوام ديدمش، تو حياط نشسته بوديم، رفت سر باغچه و يه گياهي كند و اسمش رو گفت و خورد. تعجب كردم كه سبزي نشسته خورده. وقتي تعجب منو ديد، گشت يكي از اين پروانه هاي بزرگ و پشمالو رو با دستش فوري گرفت و رو به من كرد و گذاشت تو دهنش! هنوز كه اون صحنه يادم مي افته تنم مور مور ميشه...
عجيب بود جمعيتي كه براي مجلس ختمش به مسجد اومده بودن. تا حالا اينجور مجلسي با اينهمه جمعيت نديده بودم. وسط مجلس يه كليپ از مرحوم درست كرده بودن با موسيقي "نبسته ام به كس دل" همايون شجريان و صحبت هاي "رضا جاوداني"، خيلي غم انگيز بود، همه گريه شون گرفت. هادي عامل (گزارشگر كشتي كه مشهدي هست) هاي هاي گريه مي كرد... همه دوستش داشتن، دوست و دشمن. رضا جاوداني تو برنامه دايره طلايي گفت تنها كسي كه براي مراسم استاد لطيف نيومد، يزداني خرم، رييس فدراسون كشتي بود! واقعا كه...! خدا بيامرزدش...
***
مدتي مي شه كه ريشم رو نتراشيدم. همين جوري. به هركس هم مي رسم بايد توضيح بدم كه به خدا هيچ قصدي از اين كار ندارم، نه سرم به سنگ خورده، نه اعتقاداتم عوض شده، نه وام مي خوام، نه كارم زير دست كسي گيره، نه كسي بهم گفته، نه... به خدا فقط و فقط مي خوام ببينم چه شكلي ميشم وقتي ريشم حسابي پر و توپ بشه!
عيال محترمه كه كم مونده يه شب تو خواب تيغ برداره و نصف صورتم رو بتراشه، مادر محترمه هم ابراز انزجار كرده، بقيه هم به نحوي مخالفت خودشون رو با اين عمل بنده اعلام كردن. ولي صبر كنين تا ريشم برسه به پر شالم، اونوقت مي بينين كه چقدر خوش تيپ مي شم! تازه مزيت ديگري كه ريش گذاشتن داره اينه كه مصر كرم مرطوب كننده و ضد آفتابم خيلي كمتر شده!
پي نوشت: ديروز و براي مراسم جشن تولد عيال محترم، ريش را بر باد دام! اينم آخر زن ذليلي!
***
يادم نيست كجا خوندم كه نوشته بود: «شادمهر دختره رو مي بينه كه داره يكي ديگه رو مي بوسه، بعد هنوز ميگه مشكوكم!» راست ميگه، نمي دونم شادمهر منتظره تا ديگه چي از دختره ببينه تا شكش به يقين تبديل بشه!؟
***
يه بچه چهار- پنج ساله از سوئد زنگ زده به عمو قناد و بقيه عموهاش، بعد از اينكه كلي سر به سرش مي ذارن و بچه منظورشون رو نمي فهمه، بالاخره به زور و مصيبت تو مسابقه برنده اش مي كنن. بهش مي گن كه منتظر باش تا جايزه ات رو برات بفرستيم.
بچه هم با لكنت و نيمه فارسي مي گه من يك بار ديگه هم زنگ زدم ولي چيزي نشد. عموها مي گن يعني چي؟ بچه مي گه برنده شده بودم ولي هنوز جايزه ام نرسيده. عموها جا مي خورن و مي گن صبر كن، مي رسه، كي برنده شده بودي؟ بچه هم مي گه سه ماه پيش هم گفتين منتظر باشم! قيافه عمو قناد و بقيه عموها ديدني بود...!
***
هنوز نمي خوان دست از سر كفش هاي منتظر الزيدي بردارن؟ يه كاري كرد، بعد هم اظهار پشيماني كرد و معذرت خواست و گفت نظرم در مورد ايران هم همينه، اينا هنوز ول كن نيستن. دست بردارين ديگه، هر چيزي يه تاريخ مصرفي داره، تاريخ كفش هاي اين عراقي ناسيوناليست هم تموم شد!
البته همون زمان شنيدم كه تو اولين مصاحبه اش، خبرنگار عراق، منتظر زيدي، گفته منتظر زيدش بوده، وقتي ديده به جاي زيدش بوش اومده، چون بوي زيدش رو دوست نداشته، زده به سرش و زده به سر بوش!
***
يه وبلاگ جديد باز شده، مال يكي از خواننده هاي اكسيره. توصيه موكد بر آن است كه خوندنش رو به هيچ وجه از دست ندين. توضيحات درباره نويسنده اش هم توي وبلاگ هست. همين چند نوشته اي كه تا حالا پست كرده عالي بودن. عكس هاش رو هم من ديدم، محشرن، قراره نويسنده عكس هايي رو هم كه مي گيره بذاره تو بلاگش. مقش هاي شب زهرا رو از دست ندين.
***
اگه تونستي اينجوري پارك كني جايزه داري! (من عكاس بودم، نه راننده، اشتباه نشه!)


***
پيشاپيش تاسوعا و عاشورا رو تسليت مي گم. كاش به جاي زدن تو سر و سينه و گري و زاري كردن، مي نشستيم و فكر مي كرديم كه امام حسين (عليه السلام) چقدر شجاع بود، نه اينكه بگيم چقدر مظلوم بود. مظلوم علي و حسن و سجاد و رضا و... مهدي (عليهم السلام) هستن، نه حسين...
التماس دعا و خوش باشين