شهریور ۰۳، ۱۳۹۰

تا صبح همش جیش شده رفته بیرون

سحری خونه یکی از بچه‌ها بودیم، از ده دقیقه به اذان هرکی یک لیوان گرفته بود دستش و به زور آب می‌خورد تا فردا تشنه نشه! فکر می‌کردم فقط خودم اینجوری‌ام!

هیچ نظری موجود نیست: