اردیبهشت ۲۶، ۱۳۹۱

حرامزاده یا مخالف، مساله اینست!

یک موردی رو بهش اشاره کنم که چند روزه دارم می‌بینم. بد نیست بخونین:
(منبع: گناهان کبیره، آیت الله دستغیب)
*---------------------------*
قذف یکی از گناهان کبیره است که "مطلقا حرام" است. در معنای فقهی یعنی: نسبت "زنا" یا "لواط" دادن به زن یا مرد پاکدامن. پاکدامن رو هم اینطور تفسیر کردن: "یعنی متجاهر و متظار به عمل شنیع نباشد". به زبان ساده یعنی در ظاهر پاک باشه.
حتی اگر کسی با چشم خودش این مورد رو ببینه و بگه، باز هم باید "حد" قذف (هشتاد تازیانه) براش اجرا کنن. مگر در صورتی که چهار نفر مرد عادل به چشم خودشون ببینن. (که همچین چیزی شاید هیچ وقت اتفاق نیفته!)
چیزی که مدتیه بین به اصطلاح ارزشیها مد شده، حرامزاده نامیدن مخالفان و دشمنان شونه. حرامزاده یعنی چی؟ یعنی کسی که مادر و پدرش به طور نامشروع (زنا) با هم رابطه داشتن. پس یعنی نسبت ناروا دادن به کسی یا همون گناه کبیره قذف .
نمونه اش جریان شاهین نجفی، (که قبلا هم گفتم که از این کار و شعر و شاعرش متنفر شدم) ولی دلیل نمیشه که در برابر این گناه (نسبت زنا دادن به پدر و مادر این آقا) ساکت باشم. یا از این بدتر، فحشهایی که به مخالفان سیاسی خودشون میدن...
خلاصه اینکه اینو دست به دست کنین برسه به دست عرزشی‌هایی که ادعای ارزشی بودن دارن ولی خیلی راحت گناه کبیره دیگه‌ای رو مرتکب میشن و اشاعه میدن.
ببخشین از بحث جدی ای که کردم. الان بحثی هم با کسی ندارم، فقط وظیفه خودم می‌دونستم اینو بگم!

اسفند ۲۲، ۱۳۹۰

یارانه‌های چینی

دوستم نصفه شبی اسمس زده، نگاه میکنم میبینم اینو فوروارد کرده برام:

«آقای ...
نظر به تمکن مالی لطفا جهت انصراف از دریافت یارانه به سامانه refahi.ir مراجعه کنید
سازمان هدفمند سازی یارانه ها»
همون زمان داشتم گزارش جریان «قرارداد ترکمانچای با چین» رو میخوندم...
***
یک ساله شوهر یکی از اقوام فوت کرده، چون سرپرست خانواده بوده؛ یارانه این خانوم با دو تا بچه‌اش رو قطع کردن و هنوز بعد از یک سال به نتیجه نرسیده...
***
تمام صفحاتی که خبر «قرارداد ترکمانچای ایران و چین» و اینکه «یارانه دو سال هفتاد میلیون ایرانی رفته تو جیب برادران چینی» رو نوشته بودن، فیلتر شدن!

بهمن ۲۴، ۱۳۹۰

جنایت دولت در حق صنعت به قیمت رضایت متحدانش

پشت پرده مبادلات ایران و ونزوئلا

برای کاری رفته بودم تامین اجتماعی، منتظر نشسته بودم که یه پیرمرد لنگان لنگان اومد و کنارم نشست. همه می‌شناختنش، از کارخانه دوچرخه سازی قوچان بود. یه برگه دستش بود که دیدم کارخونه نوشته "به دلیل مشکلات مالی نتونستیم حق بیمه آذرماه رو پرداخت کنیم، لطفا الان ازمون بگیرین".
منتظر بودیم و پیرمرد شروع کرد به خاطره تعریف کردن. مطلب زیر رو برای من و چند ارباب رجوع دیگه و چند نفر از کارمندهای بیمه تعریف کرد:
چند سال پیش دولت به ما (دوچرخه سازی قوچان، آساک دوچرخ) گفت بیاین بهتون تسهیلات میدیم برین ونزوئلا نمایندگی بزنین. احمدی‌نژاد هم گفت کارخونه ایران رو بذارین بمونه، کارخونه با امکانات جدید ببرین ونزوئلا. ما هم وام گرفتیم و تقریبا دومیلیارد و نیم از آلمان تجهیزات خریدیم و در ونزوئلا کارخونه زدیم. پنجاه درصد ما و پنجاه درصد اونا. موقع افتتاح هم هوگو چاوز سوار دوچرخه ما شد و کلی ازش تعریف کرد و فیلمش هم پخش شد. بعد از چند ماه که از محصولات ما استقبال هم شده بود، خواستیم درآمدمون رو حواله کنیم ایران که وامهامون رو پرداخت کنیم و بدهیهامون به آلمان رو تسویه کنیم، ولی دولت ونزوئلا گفت شما حق ندارین از کشور ما پول خارج کنین! باید درآمد کارخونه‌تون در همین ونزوئلا خرج بشه!
پیرمرد گفت چند وقته داریم خودمون رو به آب و آتش میزنیم تا ورشکست نکنیم ولی حتی دولت ایران هم کمکمون نمیکنه و طرفمون رو نمیگیره و میگه تو قراردادتون نیست که پولها رو از کشور خارج کنین. فقط ایران خودرو و تراکتورسازی که دولتی هستن میتونن معادل درآمدشون در ونزوئلا، در ایران تسهیلات بگیرن! ما هم کارخونه رو بستیم و داریم با بدبختی بدهیهامون رو میدیم. میگفت امروز رفتیم دلار حواله کنیم، باهامون دلاری دوهزار و دویست و پنجاه تومن حساب کردن!

خبر افتتاح کارخانه در سایت آساک: http://www.aassak.com/export
عکس دوچرخه سواری چاوز و مسخره کردن آمریکا که گفته بود ایران و ونزوئلا مشغول ساخت تاسیسات هسته‌ای هستن و چاوز به همین خاطر اسم این دوچرخه رو "دوچرخه اتمی" گذاشت!


بهمن ۱۶، ۱۳۹۰

هی میخوام اسمس نزنم، اینا نمیذارن

دوره قبل قبض موبایلم رو با خودپرداز پرداخت کردم، مخابرات دویست تا اسمس مجانی بهم داد! تا اونا تموم شد، تولد صاحب سند سیمکارتم شد و صد و هفتاد تا اسمس مجانی دیگه گیرم اومد! دیروز اونا تموم شد و الان برام اسمس اومده که با پرداخت غیرحضوری دویست تا اسمس رایگان دیگه گیرم میاد!
باید شماره کنتورش رو چک کنم، آخر دوره ببینم راست گفتن یا دروغ میگن!

بهمن ۱۱، ۱۳۹۰

بانکداری خوب ِ خوب

اول: بعد از زیاد شدن سود بانکی، دیروز رفتم سپرده های قدیمم رو عوض کردم و با سود جدید سپرده باز کردم. بانک سامان دو ساله با بیست درصد. امروز یکی از اعضای خانواده رفته بود همین کارو بکنه، گفتن از امروز قانون عوض شده، فقط به سپرده پنج ساله سود بیست درصد میدیم!
دوم: تقریبا یک سالی بود که بانکها سیستمی رو راه انداخته بودن به نام "ساتنا" که با داشتن شماره حساب "شبا"ی هر فرد، میتونستی از هر بانکی به هر بانک دیگه‌ای پول واریز کنی. دیروز رفتم بانک تا چکی رو از طریق ساتنا حواله کنم، گفتن دستورالعمل اومده که از اول بهمن مبلغ زیر پانزده میلیون تومن رو نمیشه ساتنا کرد و باید چک بین بانکی بگیری که کارمزدش تقریبا سه هزار تومنه! شک کردم ولی سرچ کردم و دیدم که درسته، قانون عوض شده!
نتیجه: یعنی نشستن ببینن کدوم یکی از کارهاشون به نفع مردمه، فورا عوضش کنن که مبادا مردم سود ببرن!

دی ۲۷، ۱۳۹۰

امام جماعت واقعی یا نماز ِ گران

مدرسه عیال با یک شیخ جوان صحبت کرده بودن که بره پیشنماز بشه. یک هفته رفته، بعدش دیگه نرفته.
اون میگفته برای هر نماز پنج هزار تومن میگیرم، اینا گفتن فقط سه تومن میتونیم بدیم!

آذر ۰۵، ۱۳۹۰

یک پست کاملا مشهدی

پسره که تقریبا سر سه راه راهنمایی کیوسک مطبوعاتی داره (روبروی ابوذر)، لنز انداخته یا لیزیک کرده؟
یکی از دکه‌های مورد علاقه من تو مشهد اونجاست، یکی هم اول چهارراه خیام!

مهر ۰۲، ۱۳۹۰

خانوم اجازه هست ریشمو کوتاه کنم؟

یکی از عواقب ازدواج اینه که دیگه حتی اختیار موهای روی صورتت رو هم نداری، ریش و سبیلت رو باید با سلیقه عیال اصلاح کنی!

شهریور ۲۶، ۱۳۹۰

موج مشهدی

موسسه قرض‌الحسنه،
باشگاه بدنسازی،
باشگاه بیلیارد،
کافی نت،
کافی شاپ،
آشپزخانه،
فست فود،
... وحالا:
پارک آبی!

شهریور ۱۰، ۱۳۹۰

خدای همشهری

فکر کنم خدا يه كمی تمايل به لهجه مشهدی داره، وقتی میگه:
فمن یعمل مثقال ذرّه خیراً یره و من یعمل مثقال ذرّة شراً یره!

شهریور ۰۷، ۱۳۹۰

کارمندان بی جیره و مواجب گودر

تو ماه رمضون اینترنت رو کنتراتی برداشتیم. از سحر تا افطار دست عیاله، از افطار تا سحر دست بنده!
بعضی وقتها هم برعکس!

شهریور ۰۵، ۱۳۹۰

خیرین مدرسه ساز

خیر مدرسه سازی رو میشناسم که خودش پیمانکار دولته. وقتی میخواد یک مدرسه بسازه، شرط میگذاره که باید پیمانکارش هم خودم باشه. یعنی نصف پول مدرسه رو میده، نصف دیگه رو هم از دولت با سودش میگیره، یه مدرسه با اسم خودش میسازه!
چندتا خیر مدرسه ساز دیگه هم میشناسم که هرسال لیست مدرسه هایی که ساختن رو ضمیمه اظهارنامه مالیاتی میکنن تا از مالیاتشون کم بشه.
اینا تو هر مراسم تقدیر، ردیف اول مينشینن و مصاحبه میکنن و عکس و فیلم میگیرن و سعی میکنن شال سبزشون هم تو چشم باشه.

یه خیر مدرسه ساز هم میشناسم که راه میفته تو فامیل، پول جمع میکنه و میگرده از همه جا تخفیف میگیره، مدرسه میسازه.
تو هیچ مراسمی هم شرکت نمیکنه...

شهریور ۰۳، ۱۳۹۰

تا صبح همش جیش شده رفته بیرون

سحری خونه یکی از بچه‌ها بودیم، از ده دقیقه به اذان هرکی یک لیوان گرفته بود دستش و به زور آب می‌خورد تا فردا تشنه نشه! فکر می‌کردم فقط خودم اینجوری‌ام!

شهریور ۰۱، ۱۳۹۰

قحط شوهر

دختره اسمس زده به برنامه دم افطار شبکه خراسان، نوشته من و سه تا خواهرام مجردیم، به مردم بگین برامون دعا کنن تا بریم خونه بخت.
سال دیگه اسمس میزنه برای شوهرم دعا کنین کار پیدا کنه، دو سال دیگه میگه برای شوهرم دعا کنین از اعتیاد نجات پیدا کنه، سه سال دیگه هم میگه برام دعا کنین با دو تا بچه دارم طلاق میگیرم!
گفتم از این طریق براشون دعا کنین که به خواسته دلشون برسن!

مرداد ۲۶، ۱۳۹۰

چای قبل از افطار

نشستیم سر سفره افطار، گوش به تلویزیون که اذان بگن. به تلويزيون میگه: زود باشین دیگه... میگم: تا چاييت رو بخوری، میگن! باور کرده و میخواد بخوره...!

مرداد ۲۳، ۱۳۹۰

چشمهای کاملا بسته

هیچ خاطره‌ای از سفره‌های سحری ندارم، چون از وقتی یادم میاد با چشم بسته نشستم سحری‌ام رو خوردم و دوباره رفتم خوابیدم!

مرداد ۱۷، ۱۳۹۰

پول ِ نجس

آگهی های تلویزیون شده یا بانک یا پوشک، به عبارت بهتر:
پول و پی‌پی!

مرداد ۰۷، ۱۳۹۰

کلوخ اندازون

تو فامیل یه رسمی داریم به نام «کلوخ اندازون». (شنیدم که در شیراز و اصفهان و یزد هم مرسومه) که جمعه آخر ماه شعبان، همه میرن بیرون و در طبیعت ناهار مشتی میزنن بر بدن و برمیگردن خونه.
شنیدم که وجه تسمیه اش اینه که مثلا مردم با بیرون رفتن در این روز بدیها رو با کلوخ(سنگ خاکی) از خودشون و شهرشون دور میکنن و به استقبال ماه رمضان میرن.
در مشهد، در این مراسم پرشکوه و معنوی، بیشترین ثواب و اجر دنیوی نصیب رستورانهای طرقبه و شاندیز و پسران کریم و معین درباری میشه!
تقبل الله!

*****
لطفا برای دنبال کردن فید اکسیر از این لینک استفاده کنید

مرداد ۰۳، ۱۳۹۰

نام محله ای در مشهد

محله قدیمی تو مشهد هست به نام "تپل محله". البته اینجوری تلفظ میشه:

tappol mahale!

شايد هم تپه المحله بوده؟


*****
لطفا برای دنبال کردن فید اکسیر از این لینک استفاده کنید

تیر ۱۷، ۱۳۹۰

لطفا ظرفها را زود بازگردانید

چیزی درسته کرده، قراره برای همسایه‌ها هم ببرم. میگم تو این ظرفهای سرویست نریز که اگه ندادن یا شکست، ناراحت نشی. رفتم ظرف یکبار مصرف خوشگل خریدم که تو اونا بریزیم و بدیم به همسایه‌ها.
ظرفها شل بود و مجبور شدم بذارم توی سینی. رفتم دم خونه اولین همسایه، تعارف کردم بهش، همش رو با سینی گرفت ازم!
یک هفته است سینی دم دستی‌مون مونده دست همسایه!